محل تبلیغات شما

برخی از آموزه‌های طریقت سامورایی‌ها (برداشت از فیلم گوست داگ. ساختهٔ جیم جارموش):

برداشت دوگانه از یک امر بسیار ناگوار است. انسان نباید در طریقت سامورایی به دنبال چیز دیگری باشد. در هر شیوهٔ دیگری که یک مسلک به حساب می‌آید نیز این امر صادق است. اگر درک انسان بدین گونه باشد بیشتر می‌تواند با طریقت خود هماهنگی ایجاد کند.

اگر بخواهیم در یک‌کلام شرط سامورایی بودن را بیان کنیم باید بگوییم که انسان می‌بایست جسم و روح خود را در اختیار استاد خویش بگذارد. فراموش نکردن استاد، اساسی‌ترین مسئله برای یک مرید است.

دیدن جهان در قالب یک رؤیا بسیار خوب است. آن هنگام که دچار کابوس می‌شوید از خواب برمی‌خیزید و به خود تسلی می‌دهید که تنها یک خواب بوده‌است. چه بسیار گفته‌اند که دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم تفاوت چندانی با رؤیا ندارد.

این یکی از اندرزهای نوشته بر دیوار ناوشیگ است: با مشکلات بزرگ باید رفتاری آرام داشت.» استاد ایته یی می‌گوید: حتی مسائل کم اهمّیّت را بایستی جدّی گرفت.»

به گفتهٔ یکی از بزرگان غلبه بر دشمن در میدان نبرد همچون غلبهٔ شاهین بر یک پرنده است. گرچه شاهین به میان هزاران پرنده پرواز می‌کند اما جز به پرنده‌ای که از پیش نشان کرده‌است توجّهی ندارد.

به گفتهٔ پیشینیان انسان باید به فاصلهٔ هفت نفس، تصمیم خود را بگیرد. مسئلهٔ مهم، مصمم بودن است و داشتن روحیهٔ لازم برای گذر به فراسوی هر چیز.

اگر قرار باشد سر یک سامورایی به ناگاه قطع شود، او باید بتواند یک کار دیگر را هم به انجام برساند با موفّقیّت. اگر انسان به شبحی انتقام جو بدل شود و از خود اراده نشان دهد، حتی اگر سرش را جدا کنند باز هم نخواهد مرد.

همراه داشتن کمی پودر سرخ رنگ مفید خواهد بود. ممکن است سامورایی هنگامی که از خواب برمی‌خیزد چهره اش رنگی پریده به خود گرفته باشد. در چنین زمانی بسیار مفید است که کمی پودر سرخ رنگ را به صورت اش بمالد.

زمانی که انسان تصمیم به قتل کسی می‌گیرد، حتی اگر حرکت مستقیم به سوی هدف، کار بسیار دشواری باشد نباید به این بیندیشد که هدف را دور بزند. طریقت سامورایی راهیست برخاسته از جدّیّت و فوریّت و بهترین روش، حملهٔ مستقیم به سوی هدف است.

جسم ما از میان هیچ، جان یافته‌است. بودن در آنجا که هیچ چیز نیست مفهوم این عبارت است که: شکل، خلأ است.» و این که همه چیز از هیچ به وجود می‌آید یعنی: خلأ، شکل است.» انسان باید بیندیشد که این دو، مقوله‌ای جدا از هم نیستند.

در زندگی، چیزی جز لحظه‌ای که در آن هستیم اهمّیّت ندارد. تمامی ی زندگی انسان، زنجیره‌ای است از لحظات پی در پی. اگر انسان، زمان و لحظهٔ حال را دریابد، دیگر نه کاری برای او خواهد ماند و نه هدفی.

از طوفان و باران بسیار چیزها می‌توان آموخت. زمانی که با رگبارهای ناگهانی روبرو می‌شوید سعی می‌کنید خیس نشوید و فوراً راه خود را تغییر می‌دهید؛ ولی با رفتن به زیر طاق دیوار، باز هم خیس خواهید شد. اگر از آغاز مصمم باشید سرگشته نخواهید شد گرچه باز هم به همان اندازه خیس می‌شوید. فهم این مطلب در تمام امور نیز صادق است.

گفته‌اند به آنچه که روح یک دوران» می‌نامند نمی‌توان رجعت کرد. این که روح به تدریج رنگ می‌بازد ناشی از به پایان رسیدن جهان است. به این دلیل گرچه همه مایلند دنیای امروز به دنیای یکصد سال پیش یا حتی پیشتر بازگردد اما این کار ممکن نیست. پس بسیار مهم است که هر نسل را به خوبی دریابیم.

در سرزمین کامیگاتا نوعی ظرفِ غذای چند لایه داشتند که هنگام تفریح و دیدن گارها از آن استفاده می‌کردند. هنگام بازگشت، آن‌ها را دور می‌انداختند و لگد کوب می‌کردند. در هر چیز و هر مورد این نقطهٔ پایان و دل کندن است که اهمّیّت دارد.

فلسفه هفت سامورايي

تفاوت سامورایی و نینجا

تصاویر واقعی از سامورایی ها

یک ,انسان ,سامورایی ,هم ,طریقت ,خواب ,است که ,باز هم ,خود را ,در هر ,بیندیشد که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها